مستی از عشق، نکو باشد و بی خویشتنی

ساخت وبلاگ

 

 

 صدای استاد ناظری

 

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

 

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

 

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

 

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

 

دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند

 

تو چنان در دل من رفته که؛ جان در بدنی

 

تو همایی و من خسته، بیچاره گدای

 

پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

 

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم

 

ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

 

مست؛ بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول

 

مستی از عشق، نکو باشد و بی خویشتنی

 

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ

 

باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

 

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن

 

غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

 

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند

 

سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

 

ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 187 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 21:58