هوشنگ ضیایی و محیط زیست ایران

ساخت وبلاگ

هوشنگ ضیایی در سالروز ۷۷ سالگی اش می گوید: نیم قرن حفاظت از طبیعت زیبای ایران

گفتگو: فاطمه باباخانی

نیم قرن از حضور هوشنگ ضیایی در حفاظت محیط زیست ایران می گذرد. او چهره ای نام آشنا برای همه کسانی است که در حوزه حیات وحش در کشورمان فعالیت می کنند و بسیاری از آنها در پروژه های ملی و بین المللی همکار او بوده اند. او چطور به وادی محیط زیست پا گذاشت و در این نیم قرن چه کرده است. به مناسبت هشتم دی ماه سالروز تولد هوشنگ ضیایی با او این پرسش ها را در میان گذاشتیم.

قدری از دوران کودکی خود بگویید و اینکه چطور علاقه به محیط زیست و حیات وحش در شما ایجاد شد؟

هشتم دی ۱۳۲۲ در شهر کرمان در خانواده ای علاقه مند به طبیعت و حیات وحش متولد شدم. پدرم عضو کانون شکار کرمان بود و در جلوگیری از شکار غیرمجاز به خصوص شکار آهو در شب نقش موثری داشت. من از زمان کودکی علاقه زیادی به نگهداری حیوانات داشتم و در حیاط منزل و ساختمان متروکه مجاور منزل مان علاوه بر مرغ و خروس حیواناتی ماند کبک، باقرقره، کبوتر، آهو، روباه، خارپشت و سگ شکاری نگهداری می شدند. اکثر آنها را من از پرنده فروش ها خریداری کرده بودم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبیرستان های ایرانشهر و پهلوی کرمان به پایان رساندم. مطالب مجله شکار و طبیعت در این دوره موجب آشنایی من با حیات وحش ایران و جهان شد و عکس های اسکندر فیروز که اسلحه را کنار گذاشته و به جای آن دوربین عکاسی به دست گرفته بود، تاثیر زیادی در من به جای گذاشت. یک بار هم به اتفاق پدرم با آقای ریاحی رییس کانون شکار و از نویسندگان مجله شکار و طبیعت که آرزوی دیدن شان را داشتم در ساختمان «بهلر» در نزدیک پارک شهر که آقای ریاحی یک طبقه آن را به رایگان در اختیار کانون شکار ایران و مجله شکار و طبیعت گذاشته بود، ملاقات کردم.

تحصیلات شما در چه رشته ای بود و در کدام دانشگاه؟

پس از پایان تحصیلات متوسطه در کنکور دانشکده کشاورزی اهواز قبول شدم. اکثر اساتید و رییس دانشکده امریکایی بودند ولی در بین آنها چند استاد ممتاز ایرانی مانند دکتر صحت گیاه شناس، دکتر تیرگری و دکتر حجت حشره شناس و دکتر اسماعیل رستمی حضور داشتند. دکتر رستمی که دارای دو مدرک دکترا از دانشگاه های معتبر امریکا و فرانسه و یک فوق لیسانس از روسیه بود علاوه بر تدریس واحدهای جانورشناسی و ژنتیک درس دیگری به نام Conservation را که بعدا در دو جلد کتاب به نام منابع طبیعی و حفاظت از آنها که جلد دوم آن به حفاظت از جانوران وحشی اختصاص داشت، تدریس می کرد. این واحد درسی که فقط در این دانشکده تدریس می شد(دانشکده های محیط زیست بعد از انقلاب تاسیس شدند) تاثیر زیادی در امر شناسایی و لزوم حفاظت از منابع طبیعی در من و سایر دانشجویان ایجاد کرد.

با چه کسانی در دانشکده هم دوره بودید؟

اساتید برجسته ای مانند دکتر جمشید منصوری، دکتر عبدالحسین وهاب زاده، دکتر مظفر شریعتی و چندین استاد و کارشناس دیگر که اکثر آنها در خارج از کشور به امر تدریس و تحقیق اشتغال دارند از دانش آموختگان این دانشکده هستند. حین تحصیل از ورزش نیز غافل نبودم و همه ساله به عنوان یکی ار ورزشکاران دوومیدانی دانشگاه جندی شاپور در مسابقات کشوری حضور داشتم.

پس از فارغ التحصیلی وارد سازمان حفاظت محیط زیست شدید؟

پس از فارغ التحصیلی با درجه فوق لیسانس با گرایش دامپروری بلافاصله در دپارتمان Animal Science استخدام شدم. پس از آن برای گذران دوران سربازی به عنوان افسر سپاهی و ترویج به استان کرمان عزیمت کردم. در پایان دوران سربازی به عنوان کارشناس ترویج و سرپرست سپاهیان ترویج آبادانی در اداره کشاورزی استان کرمان مشغول به کار شدم. در دوران سربازی اتفاقی افتاد که مسیر زندگی من را تغییر داد و آن آشنایی با بیژن دره شوری بود که برای گذراندن دوران سربازی به کرمان آمده بود. بیژن با اکثر مناطق کشور و فرهنگ های مختلف آشنایی داشت و به همه قله های بالای ۴ هزار متر صعود کرده بود. دره شوری به من گفت سازمانی به نام سازمان شکاربانی و نظارت بر صید وجود دارد که یکی از کارهایش مطالعه در مورد حیوانات و شکار و جمع آوری نمونه های حیوانات است. این سازمان در نظر دارد تعدادی کارشناس استخدام کند. با شنیدن این اوصاف وقت را از دست ندادم و فورا عازم تهران شدم.

در جلسه ای که با اسکندر فیروز داشتید چه گذشت؟

اسکندر فیروز، رییس سازمان من را به گرمی پذیرفت. چند سوال در مورد گونه های پرندگان و پستانداران استان کرمان و عادات رفتار جیرفتی که من به خوبی آن را می شناختم، مطرح کرد که من به خوبی جواب دادم. سپس از برنامه های آتی سازمان و لزوم جایگزین کردن افراد تحصیلکرده جوان به جای افسران بازنشسته صحبت کرد و گفت اگر شما قبول کنی اولین نفری هستی که این جایگزینی را انجام می دهی سپس از وضع حقوق من سوال کرد.گفتم حدود ۳ هزار تومان از وزارت کشاورزی و حدود ۵ هزار تومان از شرکت هوخست که تولیدکننده سموم کشاورزی است، دریافت می کنم. به من گفت ما بیش از دو هزار تومان نمی توانیم به تو بدهیم. در جواب سوال من که آیا می توانم به پارک گلستان بروم،گفت رفتن به مناطق از وظایف تو است و همین فردا گروهی برای حلقه گذاری فلامینگوها و ردیابی پلنگ های رها شده در جزیره قویون داغی(کبودان) عازم پارک ملی دریاچه رضاییه(ارومیه) هستند و تو هم می توانی با آنها بروی. من بلافاصله با ارسال تلگراف، استعفای خودم را به اداره کشاورزی کرمان اعلام کردم و روز بعد به همراه کارشناسان عازم دریاچه ارومیه شدم. یک ماه در پارک ملی دریاچه ارومیه، یک ماه در استان گیلان جهت حلقه گذاری پرندگان مهاجر، یک ماه در پارک گلستان، یک ماه در پارک ملی تندوره و یک ماه در منطقه حفاظت شده توران مشغول کارآموزی بودم.

چه زمانی به سمت مدیر کلی خوزستان انتخاب شدید و آنجا چه کردید؟

در اوایل سال ۱۳۵۰ به عنوان رییس اداره شکاربانی و نظارت بر صید به خوزستان رفتم و تا سال ۱۳۵۴ در خوزستان حضور داشتم. مهم ترین اقداماتی که در زمان حضورم در خوزستان انجام شد این موارد بود: گزارش تخلفات شیوخ عرب که همه ساله تعداد زیادی از کشورهای مجاور برای شکار هوبره به خوزستان می آمدند منجر به صدور دستوری مبنی بر ممنوعیت ورود آنها برای شکار شد. این ممنوعیت تا چندین سال پس از انقلاب نیز ادامه داشت، برگزاری دوره های آموزش شکاربانان با توجه به تغییر وظایف شکاربانان به علت ایجاد سازمان حفاظت محیط زیست، نوشتن سرفصل های دروس با همکاری آموزش سازمان و اساتید دانشگاه جندی شاپور و برگزاری اولین دوره آموزشی شکاربانان کشور در خوزستان، خلع ید از صدها هکتار اراضی تصرف شده در مناطق حفاظت شده دز و کرخه، حصارکشی محدوده این مناطق با سیم خاردار و اخراج دام ها از این مناطق که خوشبختانه این محدوده ها هنوز هم مورد تجاوز قرار نگرفته است و تا چند سال بعد از انقلاب دستجات گوزن زرد در اراضی خلع ید شده پناهگاه حیات وحش دز و اراضی کشت و صنعت هفت تپه مشاهده می شدند.

برای دوره ای هم از خوزستان به شیراز رفتید چرا؟

در اوایل سال ۱۳۵۴ به منظور جلوگیری از تجمع کارها در مرکز، سازمان تصمیم به ایجاد ۴ مرکز اداری در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور گرفت و من به عنوان مدیرکل منطقه جنوب کشور که استان های جنوبی کشور را تحت پوشش قرار می داد و مرکز آن در شیراز بود به این شهر رفتم. این برنامه به مدت یک سال به صورت آزمایشی اجرا شد ولی از آنجایی که نتایج آن رضایتبخش نبود، متوقف شد. تا فروردین سال ۱۳۵۹ استان فارس بودم و در طول این مدت یک بار هم به مدت یک سال مدیریت محیط زیست استان مازندران را عهده دار شدم.

حال و هوای انقلاب چه تاثیری بر کارتان داشت؟

در اواسط سال ۱۳۵۷ که انقلاب در حال شکل گیری بود ادارات محیط زیست دست به اعتصابات گسترده ای زدند. طبق دستور سازمان مرکزی کلیه سلاح های سازمانی محیط بانان جمع آوری شد. در اوایل دی ماه هجوم شکارچیان به مناطق تحت حفاظت که در برخی مناطق همراه با آتش زدن و تخریب ادارات و پاسگاه های محیط زیست همراه بود، افزایش یافت. با گشوده شدن زندان ها یکی از زندانیان محکوم به اعدام که دو نفر از محیط بانان را به قتل رسانده بود از زندان فراری و در منطقه بختگان شروع به کشتن حیوانات و گوشت فروشی و محیط بانان را تهدید به قتل می کرد.

برای رفع این چالش چه کردید؟

در این زمان با آزادی زندانیان سیاسی، آیت الله طالقانی نیز از زندان آزاد شد. دوست و همکارم ضیاء ضیایی که با داماد آیت الله یعنی آقای شانه چی آشنایی داشت من را به حضور ایشان برد. آیت الله بعد از شنیدن صحبت های ما در مورد تجاوزات مردم به منابع طبیعی و قلع و قمع ظالمانه حیوانات وحشی همانجا با آیت الله دستغیب و آیت الله محلاتی که از رهبران انقلابی استان فارس به شمار می آمدند تماس گرفت و از آنها خواست که با ما همکاری کنند. با صدور اولین اعلامیه توسط آیت الله محلاتی که کشتن حیوانات بی گناه را حرام دانستند سپس اطلاعیه آیت الله ربانی شیرازی در این مورد که بارها از رادیو و تلویزیون پخش و به استان های دیگر نیز ارسال شد، خون تازه ای در رگ های محیط بانان که مردم آنها را عوامل شاه می دانستند دمیدن گرفت و با همکاری دوستداران طبیعت و حیات وحش از هرگونه تخریب زیستگاه ها و شکار بی رویه جلوگیری شد.

با وجود چنین تحولاتی موقعیت شما تغییری کرد؟

در فروردین سال ۱۳۵۹ بنا به اصرار آقای دکتر تقی ابتکار ریاست سازمان حفاظت محیط زیست که در سال های قبل از انقلاب در مورد گازسوز کردن تاکسی های شیراز با او همکاری داشتیم به عنوان مشاورش به تهران عزیمت کردم. برخی از اقداماتی که در مدت حضورم به عنوان مشاور رییس سازمان انجام گرفت، عبارتند از: تحویل گرفتن اراضی شکارگاه سلطنتی(مناطق خجیر، سرخه حصار، جاجرود و ورچین) از وزارت دارایی، اعزام گروه هایی مرکب از کارشناسان خبره و علاقه مند جهت بررسی و رفع مشکلات استان هایی که مناطق و حیات وحش آنها به علل مختلف مورد تجاوز و تخریب قرار گرفته بود مانند موته اصفهان که جمعیت متجاوز از ۱۰ هزار راس آهو به ۱۵۰ راس کاهش یافته بود، برپایی نمایشگاهی در پارکینگ سازمان حفاظت محیط زیست با استفاده از تابلوهای نقاشی نمونه های تاکسیدرمی، فیلم و کتاب و بروشور و معرفی مناطق تحت حفاظت سازمان با هدف معرفی فعالیت های سازمان در زمینه حفاظت از منابع طبیعی و حیات وحش، استقرار تعدادی محیط بان در کاخ سعدباد به منظور جلوگیری از تصاحب اراضی و اموال این کاخ به دستور نخست وزیر، جلوگیری از تاراج نمونه های تاکسیدرمی موزه عبدالرضا پهلوی و انتقال آنها به زیرزمین کاخ شهناز پهلوی در مجموعه سعدآباد که بعدا به موزه پردیسان منتقل شد.

چه شد که جمع بزرگی از کارشناسان از سازمان حفاظت محیط زیست اخراج شدند؟ و آیا این اخراج شامل حال شما هم شد؟

پس از رفتن دکتر ابتکار و با آمدن افراد جدید که آشنایی چندانی با سازمان حفاظت محیط زیست و اهداف آن نداشتند، اعتراضاتی نسبت به عملکرد آنها صورت گرفت که در نتیجه آن تعدادی از بهترین کارشناسان علاقه مند و شجاع، آماده به خدمت یا اخراج شدند و عده ای هم که اکثر آنها با بورسیه سازمان اندوخته علمی فراوانی کسب کرده بودند به خارج از کشور رفتند. من نیز در این مدت فراز و نشیب های زیادی داشتم، زمانی مجری طرح حفاظت از گونه های نادر بودم که موفقیت خوبی در احیای نسل گوزن زرد داشت، در مورد بازپس گیری اراضی پردیسان که توسط وزارت مسکن و سازمان اوقاف انجام شده بود هم موفقیت های خوبی داشتیم و با همکاری محیط بانان موفق شدیم اراضی مذکور را پس گرفته و نسبت به ایجاد فضای سبز این پارک اقدام کنیم.

البته در طول این مدت هر گاه اعتراضی نسبت به عملکرد سازمان داشتم به دلایل واهی از سازمان اخراج می شدم ولی با حکم دیوان عدالت اداری مجددا به کار برمی گشتم. اولین اخراج من مربوط به اعتراض به عملکرد سازمان در مورد حذف برخی از مناطق حفاظت شده مانند بزمان یا کاهش درجه حفاظتی برخی از مناطق بااهمیت مانند پارک ملی لار به منطقه حفاظت شده، اجازه شکار چهارپا با استفاده از اسلحه شکاری و اجازه صدور پروانه جهت صید پرندگان شکاری بود.

شما در دوره ای هم به ماکو تبعید شدید،آنجا چه کردید؟

یکی از بهترین خاطرات من مربوط به زمان تبعیدم به شهرستان ماکو است با وجودی که حدود ۱۵ سال از ممنوعیت شکار شیوخ عرب در ایران می گذشت ولی متاسفانه در اواخر دهه ۱۳۶۰ با اهمال و چشم پوشی سازمان، مناطق جنوبی کشور مورد تاخت و تاز شکارچیان عرب که اکثر آنها برای شکار هوبره با بازهای شکاری به ایران می آمدند، قرار گرفت. همه روزه تعدادی از محیط بانان با من تماس می گرفتند و از شکار صدها هوبره و قلع و قمع های هر حیوانی که در مسیر آنها قرار می گرفت شکوه داشتند. با توجه به این تماس ها و مسوولیتی که به عنوان رییس قسمت تحقیقات حیات وحش برعهده داشتم در دیداری که با رییس سازمان حفاظت محیط زیست داشتم، تخلفات شیوخ عرب را به اطلاع ایشان رساندم ولی برخلاف انتظار با گفتن این جمله که به تو مربوط نیست از من خواستند که از دفترشان بیرون بروم و من هم در جواب گفتم این شما هستید که نباید به سازمان می آمدید. روز بعد نامه ای به من ابلاغ شد که متن آن به این شرح بود:«آقای هوشنگ ضیایی به موجب این حکم بنا به نیاز و مصالح و مقتضیات اداری از تاریخ ۲۱/۴/۷۱ به عنوان کارشناس شهرستان ماکو منصوب می شوید. مقتضی است در اسرع وقت نسبت به تسویه حساب با واحد مربوطه اقدام نمایید. معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست». البته این اقدام سازمان تازگی نداشت. تعداد زیادی از کارشناسان که معترض به عملکرد سازمان بودند با این ترفند از سازمان اخراج می شدند.

استان آذربایجان غربی یکی از معدود استان هایی بود که همیشه آرزوی دیدن مناطقش را داشتم. زمان اقامت من در این استان به رغم فشارهای سازمان مرکزی، مدیر کل و کارکنان محیط زیست استان نهایت لطف و محبت را نسبت به من داشتند.

در مدت اقامتم فرصتی پیش آمد تا با مطالعه یادداشت ها و عکس هایی که از مناطق مختلف کشور داشتم همچنین استفاده از منابع ایرانی و خارجی با فراغ بال نسبت به نوشتن مطالب کتاب راهنمای صحرایی پستانداران ایران که بعدا بسیار مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم به عنوان یک کتاب مرجع مورد استفاده قرار می گیرد، اقدام کنم.

همچنین در این دوره با همکاری مشترک کارشناسان اداره کل و مسوولان ادارات محیط زیست استان موفق به شناسایی زیستگاه های میش مرغ و مکان های جوجه آوری، تهیه عکس، فیلم و تهدیداتی که این پرنده در معرض آن قرار داشت، شدیم. شناسایی مکان های جوجه آوری درنای معمولی در نزدیکی مرز ایران و ترکیه و تهیه عکس از جوجه های آنها هم برای اولین بار در ایران انجام شد. شناسایی و پراکنش گونه ای از سنجاب زمینی در ایران به نام سنجاب «پیراحمد» (مکانی که این حیوان مشاهده شد) پیشنهاد ایجاد موزه تاریخ طبیعی در مرکز اداره کل و همکاری در جهت ایجاد آن و معرفی یک غار یخی در عمق ۲ متری از سطح زمین در یک دشت وسیع که آب آن نه از سطح بلکه از عمق دچار یخ زدگی می شد از دیگر فعالیت هایم در این دوره بود.

چرا از آذربایجان غربی رفتید؟

ایام خوب من در این استان تا روزی که در جزیره کبودران مشغول آماربرداری از جمعیت قوچ و میش این جزیره بودم ادامه داشت. برای آماربرداری حدود ۳۰ نفر محیط بان و کارشناس در یک خط زنجیر حرکت می کردند و من که رهبری گروه را برعهده داشتم از طریق بیسیم آنها را هماهنگ می کردم. در همین روز رییس سازمان حفاظت محیط زیست که به تبریز آمده بود بازدیدی از دریاچه ارومیه داشت. در حین بازدید از طریق بیسیم اتومبیل متوجه مکالمات ما شد و این سوال برایش پیش آمده بود که چرا در بین افرادی که همگی به زبان ترکی صحبت می کنند یک نفر فارس وجود دارد. زمانی که به او گفتند این فارس ضیایی است او با تعجب گفت ما فکر می کردیم که او از سازمان رفته است. او پس از بازگشت به تهران دستور داد تا نسبت به صدور حکم اخراج من اقدام کنند. البته این حکم که مانند سایر احکام قبلی جنبه قانونی نداشت توسط دیوان عدالت اداری و هیات عالی نظارت بر بازسازی باطل اعلام شد ولی سازمان به آن ترتیب اثر نداد.

چه زمانی دوباره به سازمان محیط زیست برگشتید؟

در سال ۱۳۷۴ یک روز آقای دکتر صدوق که ریاست محیط زیست استان تهران را برعهده داشت به من اطلاع داد که مامورین پارک ملی کویر یک یوز زخمی را که قادر به حرکت نبوده، زنده گیری و آن را به کاروانسرای قصر بهرام منتقل کرده اند. او اضافه کرد در حال حاضر دو نفر از دفتر حیات وحش عازم منطقه هستند ولی من قدری نگران هستم و از من خواست تا به اتفاق مهندس کارگر به پارک ملی کویر حرکت و نسبت به مداوای یوز زخمی اقدام کنیم.

هنوز نیم ساعت نگذشته بود که به اتفاق آقای کارگر عازم پارک ملی کویر بودیم. همزمان با ورود ما دکتر دامپزشک سازمان به همراه یک کارشناس نیز وارد شدند. آنها کاملا دست خالی آمده و حتی یک دارو با خود نیاورده بودند. من با بلوپایپ و داروهایی که داشتم یوز مجروح را بیهوش کردم. هنوز یوز به هوش نیامده بود که نمایندگان سازمان خداحافظی کردند و رفتند. از آنجایی که مداوای کامل یوز ممکن بود چند روزی به طول بینجامد از آقای کارگر خواستم برگردد. شب را در نزدیکی یوز که به هوش آمده بود گذراندم، هنوز خورشید طلوع نکرده بود که هومن جوکار از در کاروانسرا وارد شد. او به محض اطلاع از جریان یوز زخمی پس از امانت گرفتن لندرور دایی خود بلافاصله به پارک کویر آمد ولی مامورین پاسگاه مبارکه به دلیل اینکه پیدا کردن راه در شب مشکل بود از او خواسته بودندکه شب را در پاسگاه بگذراند. مداوای یوز که از طریق آنتی بیوتیک به وسیله بلوپایپ انجام شد ۳ روز طول کشید. روز سوم با کمک هومن، یوز مذکور را در محلی که زنده گیری شده بود، رهاسازی کردیم. در تمام این مدت فیلمبردار سازمان از مراحل مختلف مداوا تا رهاسازی فیلم تهیه می کرد. پس از گذشت مدتی در جلسه مدیران سازمان فیلمی از جریان مداوای یوز که تصاویر من و هومن جوکار از آن حذف شده بود به عنوان یکی از دستاوردهای کارشناسان محیط طبیعی سازمان نمایش داده شد. آقای صدوق که در این جلسه حضور داشت به شدت به سانسور فیلم اعتراض کرد و از رییس سازمان خواست دستور دهد فیلم سانسور نشده را نمایش دهند. پس از نمایش فیلم، رییس سازمان با دیدن من که یوز را به قول خودشان مانند یک گربه بغل گرفته بودم به شدت از افرادی که ناجوانمردانه دست به سانسور فیلم زده بودند، انتقاد کرد و از آقای صدوق خواست که سریعا نسبت به بازگشت به کار من اقدام کند و ترتیبی برای ملاقات من با او داده شود.

در ملاقاتی که با رییس سازمان داشتم ایشان ضمن دلجویی از من خواست چنانچه کاری از سازمان یا خارج از سازمان دارم به او بگویم. من در مورد اهمیت حیات وحش و لزوم برقراری مجدد معاونت محیط طبیعی که چند سال قبل در معاونت محیط زیست انسانی ادغام شده بود، صحبت کردم. این سخنان بی تاثیر نبود و چندی بعد معاونت محیط زیست و تنوع زیستی در تشکیلات سازمان گنجانده و آقای صدوق با حفظ سمت به سمت معاون سازمان انتخاب شد.

زمانی که با ریاست سازمان در مورد نحوه شکار شیوخ عرب و صدماتی که آنها به حیات کشور وارد می کنند در حال صحبت بودم، شخصی که ما او را نماینده شیوخ عرب در سازمان می دانستیم و در تبعید من به ماکو نقش داشت، برای امضای مجوز شکار هوبره برای شیوخ کویت که به خوزستان آمده بودند، وارد دفتر شد. ریاست سازمان از او سوال کرد که آیا این افراد به دعوت سازمان به خوزستان آمده اند و چون او جوابی نداشت رییس سازمان از امضای پروانه های شکار خودداری کرد و روز بعد این فرد از سازمان اخراج شد.

به نظر شما چرا برخی با ماهیت و فلسفه وجودی سازمان محیط زیست مشکل داشتند و الان اوضاع چگونه است؟

عده ای از مقامات مملکتی، سازمان حفاظت محیط زیست را سازمانی لوکس و بی مصرف یا دستگاهی در خدمت درباریان و طاغوتیان می دانستند و سعی در انحلال آن داشتند. متاسفانه برخی از افراد سازمان نیز که تحت عناوین مختلف به مناطقی مانند پارک گلستان می رفتند در سخنرانی های خود محیط بانان را افرادی که تاکنون در خدمت طاغوت بوده اند، معرفی می کردند. در آن زمان تنها سعی ما جلوگیری از این اقدام بود. پس از ابقای سازمان مشکل دیگری دامنگیر محیط زیست کشور شد و آن آمدن بعضی روسا، مدیران و حتی محیط بانان بی اطلاع و بی انگیزه که صرفا به منافع شخصی خود فکر می کردند و جایگزین شدن آنها به جای افراد عاشق علاقه مند و با تجربه بود. به همین دلیل در این سال ها به علت موافقت با تعداد زیادی از پروژه های مخرب محیط زیست بسیاری از زیستگاه های با ارزش نابود شد. از طرف دیگر برخی از اراضی تحت مدیریت سازمان که برای نگهداری آنها سال ها هزینه شده بود و تعداد زیادی محیط بان جوانی حتی جان خود را برای حفاظت از این مناطق از دست داده بودند توسط این افراد واگذار شدند. برای نمونه می توان از واگذاری بخش مهمی از پارک ملی بمو که زیستگاه و محل مهاجرت تعداد زیادی از گونه های با ارزش مانند قوچ و میش، کل و بز، آهو و پلنگ بود برای خانه سازی به شهرک صدرا که به تخریب کامل منطقه امن منجر شد و بسیاری نمونه های دیگر از این قبیل را نام برد. علاوه بر آن در این سال ها به علت سوء مدیریت و بی تفاوتی برخی از مسوولان جمعیت جانوران وحشی به شدت کاهش یافته و در برخی از مناطق به کلی نابود شده است.

طی ۲۵ سال گذشته که برنامه تدریس دروس بیولوژی حیوانات شکاری و مدیریت حیات وحش را در چند دانشکده محیط زیست بر عهده داشتم تمام سعی من تربیت کارشناسان متخصص و کاربلد در زمینه انجام تحقیقات و مدیریت حیات وحش و ایجاد انگیزه جهت حفاظت در آنها بود. پس از فارغ التحصیلی نیز آنها را رها نکردم و در اکثر برنامه ها یا پروژه هایی مانند پروژه بین المللی حفاظت از یوز آسیایی، بخش تحقیقات حیات وحش و آموزش محیط بانان و جوامع محلی، پروژه بین المللی زاگرس همچنین عضو ۳ گروه تخصصی اتحادیه بین المللی حفاظت (IUCN) گروه گربه سانان، گروه CARINAE (کل و بز و قوچ و میش) و گروه EQUIDAE (اسب و گور) هستم. همچنین در برنامه های طبیعت گردی و تدریس در دوره های آموزش راهنمایان طبیعت گردی که توسط شرکت اکوتور اجرا می کردیم تعداد زیادی از فارغ التحصیلان و دیگر افراد علاقه مند حضور داشتند. در این برنامه ها شرکت کنندگان با آخرین اطلاعات و ابزار تحقیقاتی در زمینه مطالعات حیات وحش مانند نحوه استفاده از دوربین تله ای، روش های مختلف آماربرداری از جانوران وحشی، آشنایی با مناطق مختلف کشور، زندگی در شرایط سخت همچنین نحوه ارتباط با جوامع محلی، آموزش و علاقه مند کردن آنها نسبت به حفاظت از حیات وحش آشنا می شدند.

متاسفانه به رغم این تلاش ها اکثر این افراد که می توان آنها را از معدود کارشناسان متخصص و کاربلد کشور در این زمینه نامید راهی برای ارایه دانش و تجربیات خود در سازمان حفاظت محیط زیست و سایر دستگاه ها نداشتند. در نتیجه برخی از آنها تخصص خود را کنار گذاشتند و به کارهای دیگری مشغول شدند. برخی نیز کشور را ترک کردند و در دانشگاه ها و پروژه های سایر کشورها به کار مشغول شدند. متاسفانه تعدادی از آنها که از عاشق ترین و برجسته ترین و میهن پرست ترین کارشناسان این مملکت به شمار می آیند و از همه لحاظ مورد تایید جامعه محیط زیست کشور هستند به علت برخی سوءتفاهمات مدتی طولانی است که در زندان به سر می برند. امیدواریم این افراد هر چه زودتر آزاد و جای خود را به کسانی که محیط زیست این کشور را به این وضعیت اسفناک گرفتار کرده اند، بدهند.

ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 18:15