زندگی پیامبر اسلام (7)

ساخت وبلاگ
 

   خانـه ی کعبـه شکست برداشتـه بود و آن را به نـاچار  

خراب کـرده و مـی ســاختـنــد. بـرآوردن هــر دیــواری را  

قبیـلـه ای تعهـد کـرده بـود. کار بـنـا که به «رکن» رسید،  

بر سر حمل «حجرالاسـود» اختلاف افتاد که شرف نصب  

آن به قـبیلـه ای اختصـاص می یافت و قـبـایل دیگر از آن  

مـحروم می گشتنـد. جنـگ مـخوفـی دنـدان مـی نمـود.  

بنی عبدالدار و عدی بن کعب، ظـرف پر خونـی آوردنـد و  

دسـت ها را بـه پیـمـان مرگ در آن فـرو بـردنـد که از این  

شرف محروم نمانند.( لیسنـدگان خون یا لعقـة الـدم

   چهـار پنـج شبـانـه روز چنین گذشت تا در مـسـجد به  

شـور گرد آمدند و «ابی امیه» که مردی پخته و خوشنام  

و سالـخورده تـرین قـریش بود، راه حلـی پیـشنهـاد کرد:  

«اولین کسی که به مسجد درآید، تکلیف را معلوم کند.»  

و محمد درآمد. گفت پـارچه ای بیاوریـد. حجرالاسود را در  

آن گذاشت و گـفـت رییـس هـر قـبیلـه ای گـوشـه ای را  

بگیرد.بدین طریـق سنگ به دست همـه ی خانواده های  

مدعی نصب شد و فضیلت آن میان همه تقسیم گشت. 

 

ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : زندگی,زندگی, قبل از بعثت,زندگی, برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی, اسلام, نویسنده : golzhya بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 15:10