ششم و متوسطه اول

متن مرتبط با «زندگی» در سایت ششم و متوسطه اول نوشته شده است

از زندگی ات لذت ببر!

  • ثانیه به ثانیه عمر را با لذت سپری کندر هر کار و هر حال، کار ، تفریح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، سکوت و تفکر، مهمانی رفتن، نیایش و….زندگی فقط در رسیدن به هدف خلاصه نشدهمابه اشتباه اینگونه می اندیشیم:درسم تمام شود راحت شوم غذایم را بپزم راحت شوماتاقم را تمیز کنم راحت شومبالاخره رسیدم…. راحت شدماوه چه پروژه ای… تمام شود راحت شومتمام شود که چه شود؟!مادامی که زنده هستیم و زندگی می کنیم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست، بلکه آغاز فعالیتی دیگر است….پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیمنه مانند یک ربات فقط به انجام دادن کار بپردازیم، به تمام شدن و فارغ شدن….حتی هنگامی که دستها را می شوییم نیز می توانیم با لذت این کار را انجام دهیمیک بار امتحان کنیدببینید آب چه آرام پوست دستتان را نوازش می کندبه آب نگاه کنید و لذت ببریدو ...آنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان می آید… لذت باعث قدرتمند شدن می شود. به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس می شود…تا می توانی همه کارها را با لذت همراه کن… حتی نفس کشیدن که کمترین فعالیت توست…نگاهی به روابطت بیندازو مطمئن شو سه ساعت از وقت‌تان رابرای یک فرد سه دقیقه‌ایصرف نمی‌کنی…! + نوشته شده در دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:51 توسط بهمن طالبی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرگ و زندگی

  • آثار گوش سپردن به ندای مرگ!قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: شاید شما هم افراد زیادی را در اطراف خود دیده باشید که تا حرف مرگ و جهانی دیگر پیش می آید فوراً بحث را عوض می نمایند و به نحوی خود را از این واقعیت مسلم منحرف می کنند ولی این افراد باید بدانند تفکر و تامل نمودن در باب مرگ دارای آثاری در زندگی افراد می باشد!به گفته علامه جعفری توجه به ندای مرگ، آثار چندی بر جای می گذارد:1. کسی که گوش خود را با طنین مرگ آشنا می سازد، بی تردید از پیش در باب زندگی و هدف آن اندیشیده است.2. شنیدن اختیاری طنین مرگ سبب می شود آدمی خود را برای ورود به حیات دیگر آماده سازد؛ زیرا مرگ از نظر چنین فردی گذرگاهی به سرای ابدی است.3. انسان آماده برای مرگ، ترسی به خود راه نمی دهد:چون مرگ رسد چرا هراسم                کان راه به توست می شناسماز خوردگهی به خوابگاهی                  وز خوابگهی به بزم شاهیچون شوق تو هست خانه خیزم          خوش خسبم و شادمانه خیزماما فرود آمدن اجباری فریاد مرگ به گوش آدمی، جز به وحشت انداختن و رویاروی کردن او با مهیبت ترین و جانکاه ترین حادثه، نتیجه در برندارد.4. کسی که به ندای مرگ گوش فرا می دهد، نگاه دیگری به جهان هستی دارد. وی جهان را جایگاه رشد و کمال می داند، نه واقعیتی پوچ و عبث:این جهان هم چون درخت است ای کرام                    ما بر او چون میوه های نیم خامسخت گیرد خام ها مر ش, ...ادامه مطلب

  • زندگی

  • باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوانمی خورد بر بام خانهآب چون آبشار ریزانمی ریزد بر سر ایوانمن به پشت شیشه تنهاایستادهدر گذرها، رودها راه اوفتادهشاد و خرم، یک دو سه گنجشک پرگوباز هر دممی پرند ، این سو و آن سومی خورد بر شیشه و در، مشت و سیلیآسمان امروز دیگر، نیست نیلییادم آرد روز بارانگردش یک روز دیرین، خوب و شیرینتوی جنگل های گیلانکودکی ده ساله بودمشاد و خرم، نرم و نازک، چست و چابکاز پرنده، از خزنده، از چرنده،بود جنگل گرم و زندهآسمان آبی، چو دریایک دو ابر، اینجا و آنجاچون دل من، روز روشنبوی جنگل، تازه و تر،همچو می، مستی دهندهبر درختان می زدی پر، هر کجا زیبا پرندهبرکه ها آرام و آبیبرگ و گل، هر جا نمایانچتر نیلوفر درخشان؛ آفتابیسنگ ها از آب جستهاز خزه پوشیده تن رابس وزغ آنجا نشستهدم به دم در شور و غوغارودخانه، با دو صد زیبا ترانهزیر پاهای درختانچرخ می زد، چرخ می زد، همچو مستانچشمه ها چون شیشه های آفتابینرم و خوش در جوش و لرزهتوی آنها سنگ ریزهسرخ و سبز و زرد و آبیبا دو پای کودکانه، می دویم همچو آهومی پریدم از لب جودور می گشتم ز خانهمی کشانیدم به پایین، شاخه های بید مشکیدست من می گشت رنگین، از تمشک سرخ و مشکیمی شنیدم از پرنده، داستانهای نهانیاز لب باد وزنده، رازهای زندگانیهر چه می دیدم در آنجابود دلکش، بود زیباشاد بودم، می سرودم:«روز، ای روز دلارا!داده ات خورشید رخشان،این چنین رخسار زیباورنه بودی زشت و بی جان. این درختان، با همه سبزی و خوبی،گو چه بودند جز، پاهای چوبی،گر نبودی مهر رخشان؟روز، ای روز دلارا!گر دلارایی ست، از خورشید باشد.ای درخت سبز و زیبا!هر چه زیبایی است، از خورشید باشد.»اندک اندک، رفته رفته،ابرها گشتند چیره، آسمان گردید تیرهبسته شد رخساره ی خورشید ر, ...ادامه مطلب

  • درس های زندگی از زبان بروس لی

  •       درس نهم: زمان    اگر شما عاشق زندگی هستید، زمان را تلف نکنید، زیرا همین زماناست که زندگی را شکل می دهد.   همه ی ما با شروع هر روز، 24 ساعت پیش روی خود داریـم، تفاوتدر این است که ما چگونه از این , ...ادامه مطلب

  • زندگی در یک گوشه ی ایران

  • شــــور شـــــراب عـشـــــق تـــــوآن نـــفـــــســــــم رود ز ســـــــــرکــایـــن ســـر پـــر هـــوس شــودخــــــاک در ســــــــــــرای تــــــــو, ...ادامه مطلب

  • انسان قرار بود با شرافت زندگی کند!

  •     خدایـا! مـی دانـم لحظـاتی هسـت که مـی تـوان آن هنگام بزرگ شد یا سقـوط کرد. همان لحظـه ی کوتاه بین انتقام و بخشش، رفتن یا مـاندن، همان لحظـه ی انتخاب.   می دانم که دستهایی که کمک می کنند مقدس تر  از لب هایی اند که دعا می کنند.     می دانم که  پیام آورت -که پاکترین بندگانت است- گفتـه که سرزمیـن ها با کفـر باقـی می ماننـد ولی با  ظلم نه.    می دانم که در کتاب شریف خود -قرآن-گفته ای که «ظلم پذی,انسان,شرافت,زندگی ...ادامه مطلب

  • فایده رساندن به دیگران و زندگی صادقانه

  •      در زندگی آموخته ام که ...    صادقـانـه زنـدگی کنم. برای هـدفی که دارم تلاش کنـم. انسانـی باشم که برای دیـگـران سـودمنـد بـاشـد و دیـگـران روی کمک من حساب باز کنند. برچسب‌ها: پای درد دل سال هشتمی ها, نوجوانی |+| نوشته شده در  شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ساعت 17:39  توسط بهمن طالبی  |  , ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (10)

  •     اصحاب همه رفتند و پیغمبر و ابوبکر و علی ماندند. در  آغاز سال چهاردهـم بعثـت، توطئه ی همدستی در قتل  پیغمبر و هجرت خود پیغمبر به همراه ابوبکر صورت گرفت و علی سه روز بعد مکه را ترک کرد. مخالفـان پیغمبر نیز  مـدیـنـه را تـرک کردنـد و گـروهـی که مـانـدنـد به ظـاهـر  مسلمان شدند و در نهان توطئـه می کردند. منافقین که  آن هـمـه در قـرآن از آنـان مـذمّـت مـی شـود ایـنـانـنـد و  بزرگ تریـن عنـصـر خطـرنـاک منـافق، « عبدا... بن ابی»  است که با نفـوذتـرین رجل مدینـه بود و مـورد احترام هر سه جناح مـدیـنـه: «اوس»، «خزرج» و «یهـود» و اکنـون  اسلام مقامش ر,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (9)

  •     قریب یک ماه پس از نجات از شعب، خدیجه و ابوطالب  به فاصلـه ی سـه روز از دنیـا رفتنـد و محمـد سخت تنها  ماند.    چند روز بعد از مرگ خدیجه، پیغمبر «سـوده»، بیوه ی  یکی از مهاجران حبشه که در تبعیدگاه وفات کرده بود را  به زنی گرفت. چندی بعد عـایشه دختر ابـوبکر که شش  هفت ساله بود را نامزد کرد.    سال یازدهم، شش تن از قبیلـه ی «خزرج» با پیغمبر  در «عقبه» ملاقات کردند و رسالت وی را در مدینه نشر  دادند. سال دوازدهـم ایـن شـش تن بـا شـش تـن دیگر پیمان عقبه ی اول را با پیغمبر بستند.    در سال دوازدهم، «اسراء» یا همان سفر یک شبه ی  پیغمبر از مسجدالـحرام به,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (8)

  •     در چهـل سـالـگـی، پـس از رویــاهـای صـادقـه ای که  زمینه ی روحی او را برای وحی آماده کرده بود، در صحرا  نخستین پیام را دریافت کرد.    از قول عایشـه نقل شده است که ابتدا نماز دو رکعتی  بود، سپس در حضر چهار رکعتی شد و در سفر همچنان  دو رکعتی ماند.    سه سـال اول، دعـوت مخفیـانـه بـود و سپس دستـور  مبارزه ی علنی رسید. شکنجه آغاز شد و پیغمبر دستور  مهـاجرت به حبشـه را صادر کرد. مهـاجرت به حبشـه دو  بار صورت گرفت: بار اول یازده مرد و چهار زن رفتند و پس  از آنکه شنیدنـد شکنـجه ی مسلمانـان تخفیف یافته، به  مکه بازگشتند ولـی برعکس سخت تر شده بود! بار د,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (6)

  •     «خدیـجه» دختـر «خویـلـد»، زن ثـروتمنـد اشـرافـی از  خاندان مشهـور قـریش بود که دو شوهـر کرده بـود و هر دو مـرده بودند و از آنان نیز مال بسیار برایش مانده بود و با آن تـجارت می کرد و سـود تجارت و اشتغـال بدان او را  از ازدواج دیگری منصرف کرده بود و با یک پسر و دو دختر  خویش زنـدگی می کرد. از مـحمـد که به امـانـت شهرت  یافـتـه بـود، دعـوت کرد که با دو برابر مـزد دیـگران یعنـی  چهار شتر به جای دو شتر، برای وی تجارت کند و برخی  گویند استـخدام وی به خواهش ابـوطـالـب صورت گرفـته  است. به هر حال مـحمـد که جوانی تهی دست است و  عمو و سرپرستـش ابوطالـب,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (7)

  •     خانـه ی کعبـه شکست برداشتـه بود و آن را به نـاچار  خراب کـرده و مـی ســاختـنــد. بـرآوردن هــر دیــواری را  قبیـلـه ای تعهـد کـرده بـود. کار بـنـا که به «رکن» رسید،  بر سر حمل «حجرالاسـود» اختلاف افتاد که شرف نصب  آن به قـبیلـه ای اختصـاص می یافت و قـبـایل دیگر از آن  مـحروم می گشتنـد. جنـگ مـخوفـی دنـدان مـی نمـود.  بنی عبدالدار و عدی بن کعب، ظـرف پر خونـی آوردنـد و  دسـت ها را بـه پیـمـان مرگ در آن فـرو بـردنـد که از این  شرف محروم نمانند.( لیسنـدگان خون یا لعقـة الـدم )    چهـار پنـج شبـانـه روز چنین گذشت تا در مـسـجد به  شـور گرد آمدند و «,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (5)

  •     «نعمان بن منذر» مشک و دیگر عطـریات از حیره برای  فروش به بازار عکاظ می فرستاد و چرم طایف می خرید.  دو تن داوطـلب شدند که قـافـلـه ی مشک را به مقـصـد  برسانند؛ براض از قـریش که می خواست کاروان را تحت  حمایت قبیله ی خود برد و عروه از هوازن که پیشنهادش  این بود که از راه «نـجد» بـروند. نعمـان کاروان را به عروه  سپرد و براض که از این دلالـی مـحروم شده بـود، در پی  عروه تاخت و او را در مسیر، کشت و مشکها را به غارت  برد و این حادثه در ماه حرام بود، با این همه میان هوازن  و قریش جنگ در گرفت که چهار سال نیز به درازا کشید.  این جنگ ها را که در مـاه حرام رخ د,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (3)

  •     عبـدالمطـلب، «آمنـه» دختـر «وهـب» را بـرای عبدا...  گرفت اما پس از چند مـاه تازه داماد در مـدینـه درگذشت و چنـد مـاه بعد یتیـم عبدا... به دنیـا آمـد. پدر بزرگش بر  خلاف مـرسوم که نـام یکی از اجداد را بـرای نـام گذاری  نـوزاد انـتـخاب می کردنـد، طفل را «مُحَمّـد» نامید.     و این همان سالی است که ابرهه بر مکه یورش آورد  یعنی «عـام الـفیـل» که پـانصـد و هفـتـاد پس از میـلاد  مسیح باشد.    کـودک را پس از سه روز که از شیـر مـادر خورد، کنیز  «ابولهب»، عمویش، به نام «ثویـبـه» شیـر داد و سپس  «حلیمه» دختر «ابی ذؤیب» از طایفه ی بنی سعد او را  به با,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • زندگی پیامبر اسلام (1)

  •        «قصی بن کلاب» قریش را بر مکه مسلط کرد و تولیت  کعبه را گرفـت و مـراسم حج و مناصب کعبه را وضع کرد.  دو فرزند او «عبد الدار» و «عبد مناف»، مناصب را پس از  پدر میان خود تقسیم کردند. «هـاشم» و «عبد شمس»  فرزندان عبد مناف نیز چنین کردند.     هاشم مناصب کعبـه را داشت و تـجارت مکـه را رونـق  داد و سفـر تـابستانـی و زمـستـانـی کاروان تـجارتـی را  وضع کرد و قـریش و مکـه را اهمیـت بخشیـد، و برادرش  عبد شمس به تجارت پرداخت، و فرزند او «امیه» است،  که رییس خانـدان «بنی امیه» شد و با هـاشم عمـویش  دشمنی می ورزید. ,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها