زندگی پیامبر اسلام (3)

ساخت وبلاگ
 

   عبـدالمطـلب، «آمنـه» دختـر «وهـب» را بـرای عبدا...  

گرفت اما پس از چند مـاه تازه داماد در مـدینـه درگذشت 

و چنـد مـاه بعد یتیـم عبدا... به دنیـا آمـد. پدر بزرگش بر  

خلاف مـرسوم که نـام یکی از اجداد را بـرای نـام گذاری  

نـوزاد انـتـخاب می کردنـد، طفل را «مُحَمّـد» نامید.  

   و این همان سالی است که ابرهه بر مکه یورش آورد  

یعنی «عـام الـفیـل» که پـانصـد و هفـتـاد پس از میـلاد  

مسیح باشد. 

   کـودک را پس از سه روز که از شیـر مـادر خورد، کنیز  

«ابولهب»، عمویش، به نام «ثویـبـه» شیـر داد و سپس  

«حلیمه» دختر «ابی ذؤیب» از طایفه ی بنی سعد او را  

به بادیه برد. قبیلـه ی بنی سعد به داشتن زنان شیرده  

مشهـور بود و چون خانواده های قـریش دوست داشتند  

که خصائـل و رسـوم زنـدگی آزاد و مردانه ی صحرا را در  

شهر فـرامـوش نکنند و از طرفی هوای مکه ناسالم بود،  

کودکانشان را به دایـگان می دادند تا به صحرا ببرنـد. 

   حلیمه دایـه ای لاغر بود و کم شیر و ابتدا محمد را که  

پـدر نداشت، سـراغ کرد و چون چشـم دایـه بیـشتـر بـه  

دست پدر کودک است، از گرفـتن یتیم عبدا... سرباز زد،  

امـا چون پدر کودک نیز به دنبـال دایه ی سالـم و پر شیر  

است، حلیـمـه کودکی نیافـت و نـاچار به اکراه بـاز آمد و  

محمد را گرفت. 

  حلیمـه پس از دو سال، کودک را به شهـر آورد اما چون  

احساس کرده بود که از هنگامـی که این یتیـم پیش آنها  

است، زنـدگیشان بـرکت یافته است از مـادر خواست که  

او را برگردانـد که در مکه «وبـا» در کمین کودکان است و  

بدین بهـانـه او را تا پنـج سالگی در بادیـه نگاه داشت. 

ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : زندگی,زندگی, قبل از بعثت,زندگی, برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی, اسلام, نویسنده : golzhya بازدید : 144 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 23:17