زندگی پیامبر اسلام (5)

ساخت وبلاگ

 

   «نعمان بن منذر» مشک و دیگر عطـریات از حیره برای  

فروش به بازار عکاظ می فرستاد و چرم طایف می خرید.  

دو تن داوطـلب شدند که قـافـلـه ی مشک را به مقـصـد  

برسانند؛ براض از قـریش که می خواست کاروان را تحت  

حمایت قبیله ی خود برد و عروه از هوازن که پیشنهادش  

این بود که از راه «نـجد» بـروند. نعمـان کاروان را به عروه  

سپرد و براض که از این دلالـی مـحروم شده بـود، در پی  

عروه تاخت و او را در مسیر، کشت و مشکها را به غارت  

برد و این حادثه در ماه حرام بود، با این همه میان هوازن  

و قریش جنگ در گرفت که چهار سال نیز به درازا کشید.  

این جنگ ها را که در مـاه حرام رخ داده بود را «جنگهـای  

فجار» می نامند. 

   پیغمبـر را در یکی از این جنگ ها دیـده اند و خود او در  

دوران رسالت می گوید:« من در فجار همراه با عموهایم  

شـرکـت داشتـم و چنـد تـیـر انـداختـم و از آن پشـیمـان  

نیستم، تیرهایی را که دشمن بر عموهـایم می افکندند  

جمـع می کـردم و به آنهـا می دادم.» سـن وی را در آن  

زمان چهارده تا بیست می دانستند که با تـوجه به زمان  

چهار ساله ی آن جنگ، درست به نظـر می رسد. 

   پس از عبـدالمطـلـب که رییس مقتـدر و معـتـدلی بود،  

اوضــاع مـکــه در هـم شـده و ریـیـس هـر خانـواده سـر  

برداشته بود و در نتیجه مردم خرده پا و غریب مورد تعدی  

و تـجاوز قـرار می گرفـتنـد و چون مـرجع و مـلجایی نبود،  

حقوق ضعفا به سادگی پامال می شد. 

   پس از جنگهای فـجار، جوانمـردانی در خانه ی عبدا...  

جدعان به دعوت زبیر بن عبدالمطلب عموی پیغمبر، گرد  

آمدند و سوگند خوردند که هر مظلـومی را چه از مکـه و  

چه خارج از مکه، حمـایت کنند و تا حقـش را ادا نکنند از  

پا ننشیننـد. محمـد جوان در این پیمـان شرکت جست و  

پس از رسالـت همـواره از آن به نـیـکی و خشـنـودی یاد  

می کرد. 

ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : زندگی,زندگی, قبل از بعثت,زندگی, برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی, اسلام, نویسنده : golzhya بازدید : 148 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 16:24