کندوان: روستای ۷ هزارساله ایران که جهانی شد!کندوان روستای هفت هزارسالهای با خانههای کندویی اولین روستای ایرانی است که در فهرست جهانی روستاهای گردشگری ثبت شده است.۶۲ کیلومتر که از تبریز، مرکز آذربایجان شرقی به سمت شهرستان اسکو بروید، به روستایی میرسید که این روزها آوازهاش جهانی شده است. کندوان روستای هفت هزارسالهای که خانههای کندویی شکل آن هر گردشگری را به طرف خود میکشاند، اولین روستای ایرانی است که در فهرست جهانی روستاهای گردشگری ثبت شده است.روستای صخرهای کندوان از جاذبههای طبیعی و تاریخی منحصر به فرد و بیهمتای جهان است که شبیه این شگفتی طبیعت تنها در دو کشور آمریکا و ترکیه وجود دارد.جذابیتها و زیباییهای تاریخی و طبیعی کندوان به حدی بوده که قابل اتکا است و در اجلاس جهانی سازمان جهانی گردشگری ملل متحد (UNWTO) در سمرقند ازبکستان، نشان بهترین روستای گردشگری جهان از ایران به این روستای صخرهای و تاریخی تعلق گرفت.همزمان با افتتاح هفدهمین نمایشگاه بینالمللی گردشگری و صنایع وابسته تهران نیز لوح ثبت جهانی کندوان به عنوان هفدهمین روستای ثبت جهانی دنیا توسط دبیر کل سازمان جهانی گردشگری به استاندار آذربایجان شرقی اهدا شد.حفرههایی که اکنون خانههای کندویی شکل این روستا را در تپههای مخروطی و هرمی شکل با ارتفاع بیش از ۴۰ متر تشکیل دادهاند، درون هر مخروط بین دو تا چهار طبقه خانه ساخته شده است. در اصطلاح محلی به این خانهها «گیران» یا «کران» گفته میشود. جنس مخروطها از نوع «اینمبریت» و «لاهار» است که به علت فعالیت آتشفشانی کوه سهند ایجاد شدهاند.کندوان از جهات مختلف مانند باستانشناسی، زمینشناسی، آبشناسی، صنایعدستی و گردشگری روستای مهمی است. این منطقه به علت داشتن جاذبه, ...ادامه مطلب
1- ویروس کرونا از پوست سالم رد نمی شود و تا ده دقیقه روی پوست، زنده است پس اگر دستکش ندارید نگران نباشید فقط نباید دست های خود را به بینی و دهان خود بزنید. 2- ویروس کرونا در سطوح پارچه ای 6 تا 1, ...ادامه مطلب
از دو گروه 60 نفری جهانگردی، 3/4 گروه اول و 2/3 گروه دوم با اتوبوس به موزه می روند. تعداد افرادی که از گروه اول سوار اتوبـوس می شوند چه قدر بیش تر از افرادی است گه از گروه دوم سوار شده اند؟ 2 4 5 40 , ...ادامه مطلب
400 میلیون نفر در جهان به دیابت نوع یک مبتلا هستند. 7 میلیون نفر از آنها ایرانی هستند. با فرض اینکه جمعیـت جهان 7 میلیارد نفر باشد، چند درصد مـردم جهـان به دیابت مبتلا هستند؟ با فرض اینکه, ...ادامه مطلب
دشمنانش، در سکوتی ریشخندآمیز، راه را وا کردند. کودکان از بامها او را صدا کردند. مادران او را دعا کردند. پیرمردان چشم گرداندند دختران بفشرده گردنبندها در مشت، همره او قدرت عشق و وفا کردند. , ...ادامه مطلب
هزاران چشم گویا و لب خاموش مرا پیک امید خویش می داند. هزاران دست لرزان و دل پر جوش گهی می گیردم،گه پیش می راند. پیش می آیم. دل و جان را به زیورهای انسانی می آرایم. , ...ادامه مطلب
درین پیکار، در این کار، دل خلقی است در مشتم؛ امید مردمی خاموش همپشتم. کمان کهکشان در دست، کمانداری کمانگیر,م شهاب تیزرو تیرم ستیغ سربلند کوه مأوایم؛ به چشم آفتاب تازه رس جایم. مرا تیر, ...ادامه مطلب
پیرمرد،آرام و با لبخند، کنده ای در کوره ی افسرده جان افکند. چشمهایش در سیاهی های کومه جستجو می کرد؛ زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد: «زندگی را شعله باید برفروزنده، شعله ها را هیمه،سوزند, ...ادامه مطلب
پیرمرد اندوهگین،دستی به دیگر دست می سایید. از میان دره های دور،گرگی خسته می نالید. برف روی برف می بارید. باد بالَش را به پشت شیشه می مالید. صبح می آمد، پیرمرد آرام کرد آغاز، پیش روی لشکر د, ...ادامه مطلب
برف می بارد. برف می بارد به روی خار و خارا سنگ. کوه ها خاموش، دره ها دلتنگ؛ راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ... بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی، یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی, ...ادامه مطلب
کوسه ی بعدی یک کوسه ی بینی پهن بود. پیرمرد, باز هم چاقـو را در مـغـز کوسـه فـرو کرد. کوسـه غلتید و به عقب جهیـد و چاقـو را بـا خود برد. سانتیاگو فکر کرد:« هنـوز چنگک برایم باقی مانده. د, ...ادامه مطلب
آن روز مطمئن بود که در جایی از دریا,،ماهی بزرگی را صیـد خواهد کرد. پارو زنان وارد جریان آب اقیانوس شد و از گودالی عمیق که محل تجمع ماهی های مختلف بود، گذشـت. هـوا کم کم داشت روشن می شد که پ, ...ادامه مطلب
جایش را محکم کرد و طناب را از روی شانه اش گذراند و در پشتـش نگه داشت. فـکر کرد: « بـرای همیشه که نمـی توانـد بـرود.» امـا چهـار ساعـت گذشت و مـاهـی همچنـان قـایـق را با خود به آن سر دریـا , ...ادامه مطلب
پیـرمرد منتـظر بود تا خورشیـد بالا بیاید تا گرم شود و انـگـشـتــانـش از کـرختــی و شــق و رقــی دربـیــایــد. نمی دانست نقشه ی ماهی چیست و می خواهد چه بکند. عضله ی دست چپش گرفـته بود و این, ...ادامه مطلب
بالاخره ماهی را به کنار قایق کشاند و نیزه اش را که قبـلا" آماده کرده بود، با تمام قـوا در پهلو و پشت ماهی فـرو کرد. دریـا از خون مـاهـی سرخرنگ شـد. فـکر کرد: « حالا باید کمنـدها و طنـاب را آ, ...ادامه مطلب