سیمین دانشور، خالق سووشون، استاد دانشگاه، پژوهشگر، و مترجم، در شمار نخستین زنان نویسنده ایران است که سیزده کتاب داستان، چند کار تحقیقی و بیش از بیست کتاب ترجمه در کارنامه ادبی خود دارد. او در سال ۱۳۰۰ در شیراز در خانوادهای روشنفکر و تحصیلکرده به دنیا آمد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور، پزشک بود و مادرش قمرالسلطنه حکمت، هنرمندی نقاش و مدیر هنرستان دختران شیراز. سیمین در مدرسه انگلیسیها درس خواند. نخستین مجموعه داستانش را با عنوان «آتش خاموش» در سال ۱۳۲۷ زمانی که دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران بود، به تشویق مرتضی کیوان و فاطمه سیاح که استادان راهنمایش بودند، منتشر کرد. پیش از آن اما با رادیو ایران و نشریاتی چند همکاری داشت. از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی، دکترا گرفت. سال ۱۳۲۹ با جلال آلاحمد ازدواج کرد و سالی پس از آن برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. خود میگوید: «اقامت در آمریکا چشم و گوشم را باز کرد. از نظر تحصیلی در کلاسهای نویسندگی خلاقه خیلی چیزها آموختم و به طور وسیعی در جریان داستاننویسی و رماننویسی آنجا قرار گرفتم. تکنیک نویسندگی خود را مرهون والاس استگنر (stagner) هستم؛ این که روایت نمیکنم و نشان میدهم، این که قید و صفت کم به کار میبرم، اینکه از فعل و اسم بیشترین استفاده را میکنم، این که استناد و تخیل را به هم میآمیزم،..». پس میتوان گفت او در شمار نخستین نویسندگانی در ایران است که ادبیات مدرن را تحصیل کرده و در آگاهی به ترفندهای ادبی، رمان و داستان نوشته است.از میان آثار دانشور «سووشون» جایگاهی ویژه در ادبیات معاصر دارد و در واقع میتوان آن را در شمار آثار «نوکلاسیک» و یا «کلاسیک مدرن» محسوب داشت، اگرچه ادبیات مدرن را هنوز جایی و جایگاهی در دانشگاههای ا, ...ادامه مطلب
صید تازه را نیز مثل دفعه ی قبل با قرقره هایی که به دکل کشتی بسته شده بود، از دیواره ی کشتی آویزان کردیم. جانور آن قدر سنگین بود که کشتی زیر بار آن به یک طرف کج شده بود. با شکافتن پوست آن، چربی زیر, ...ادامه مطلب
یادتان است که گفتم یک روز، صبحمان را با بوی خوش دارچین شروع کردیم؟ امروز را هم با بو شروع کردیم، ولی این بو اصلا" خوش رایحه نبود،برعکس بویی بود بسیار آزار دهنده که همه ی دریانوردانی که روی عرشه بو, ...ادامه مطلب
صبح روز بعد وسایلمان را برداشتیم و به لنگرگاه رفتیم. هوا سرد و مه آلود بود. درست پیش از رسیدن به کشتی پیکود در میان مه و بخارچند مرد را دیدیم که می دویدند و به سمت کشتی ها می رفتند. بار و بنه م, ...ادامه مطلب
وقتی ناخدا سرش را برگرداند متوجه ی جای زخمی نقره ای رنگ رویصورتش شدم که از موهای جوگندمی اش شروع می شد و از روی صورتش و گردنش می گذشت و در یقه اش گم می شد. دریانوردان در باره ی این زخم عمیق با هم , ...ادامه مطلب
آیا دین و علم با هم نمی سازند؟ داستـان آدم و حوا هم در تـورات و هم در قـرآن آمدهاسـت. آدم و همسـرش در بهشت حق دارند از نعمتهاو ثمـرات آن اسـتفـاده کننـد ولی یـک درخت اسـت کهنبـاید به آ, ...ادامه مطلب
ک.م.م دو عدد 180 و 240 چقدر از ب.م.م آنها بیشتر است؟ 640 660 540 560 , ...ادامه مطلب
مجموع ارقام کوچک ترین عدد چهار رقمی که باقی مانده ی تقسیمش بر 27 مساوی 23 و بر 63 مساوی 59 باشد، چند است؟ 3 4 5 9 , ...ادامه مطلب
اصحاب همه رفتند و پیغمبر و ابوبکر و علی ماندند. در آغاز سال چهاردهـم بعثـت، توطئه ی همدستی در قتل پیغمبر و هجرت خود پیغمبر به همراه ابوبکر صورت گرفت و علی سه روز بعد مکه را ترک کرد. مخالفـان پیغمبر نیز مـدیـنـه را تـرک کردنـد و گـروهـی که مـانـدنـد به ظـاهـر مسلمان شدند و در نهان توطئـه می کردند. منافقین که آن هـمـه در قـرآن از آنـان مـذمّـت مـی شـود ایـنـانـنـد و بزرگ تریـن عنـصـر خطـرنـاک منـافق، « عبدا... بن ابی» است که با نفـوذتـرین رجل مدینـه بود و مـورد احترام هر سه جناح مـدیـنـه: «اوس»، «خزرج» و «یهـود» و اکنـون اسلام مقامش ر,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب
آپارتمان کوچک نوریکو نمای متوسط نوریکو و تـومی. رختخواب ها قبـلا" پهن شده اند: تومی(مادر شوهر) روی یکی از آنهـا نشسته است. نوریـکو(عروس)، یوکاتـا به تن، پشت تومی، شانـه های او را مالش می دهد. خارج نما،ساعت دیواری دوازدهمین ضربه ی نیمه شب را می نوازد. تومی: آه ... متشکرم ... بس است، کافی نیست؟ نـوریکـو: نـه، نـه... (بـه مـالـش دادن شـانـه هـای مـادر شوهرش ادامه می دهد). تومی: آه ... امـروز، روز طولانـی ای بود،پس از بازگشت از آتامی، رفـتیـم منـزل شی جی، بعـد هـم رفتیم پارک اورانو. نوریکو: خسته شدی، نیست؟ تومی: نه ،چیزی نیست ... باعث ز, ...ادامه مطلب
قریب یک ماه پس از نجات از شعب، خدیجه و ابوطالب به فاصلـه ی سـه روز از دنیـا رفتنـد و محمـد سخت تنها ماند. چند روز بعد از مرگ خدیجه، پیغمبر «سـوده»، بیوه ی یکی از مهاجران حبشه که در تبعیدگاه وفات کرده بود را به زنی گرفت. چندی بعد عـایشه دختر ابـوبکر که شش هفت ساله بود را نامزد کرد. سال یازدهم، شش تن از قبیلـه ی «خزرج» با پیغمبر در «عقبه» ملاقات کردند و رسالت وی را در مدینه نشر دادند. سال دوازدهـم ایـن شـش تن بـا شـش تـن دیگر پیمان عقبه ی اول را با پیغمبر بستند. در سال دوازدهم، «اسراء» یا همان سفر یک شبه ی پیغمبر از مسجدالـحرام به,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب
در چهـل سـالـگـی، پـس از رویــاهـای صـادقـه ای که زمینه ی روحی او را برای وحی آماده کرده بود، در صحرا نخستین پیام را دریافت کرد. از قول عایشـه نقل شده است که ابتدا نماز دو رکعتی بود، سپس در حضر چهار رکعتی شد و در سفر همچنان دو رکعتی ماند. سه سـال اول، دعـوت مخفیـانـه بـود و سپس دستـور مبارزه ی علنی رسید. شکنجه آغاز شد و پیغمبر دستور مهـاجرت به حبشـه را صادر کرد. مهـاجرت به حبشـه دو بار صورت گرفت: بار اول یازده مرد و چهار زن رفتند و پس از آنکه شنیدنـد شکنـجه ی مسلمانـان تخفیف یافته، به مکه بازگشتند ولـی برعکس سخت تر شده بود! بار د,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب
«خدیـجه» دختـر «خویـلـد»، زن ثـروتمنـد اشـرافـی از خاندان مشهـور قـریش بود که دو شوهـر کرده بـود و هر دو مـرده بودند و از آنان نیز مال بسیار برایش مانده بود و با آن تـجارت می کرد و سـود تجارت و اشتغـال بدان او را از ازدواج دیگری منصرف کرده بود و با یک پسر و دو دختر خویش زنـدگی می کرد. از مـحمـد که به امـانـت شهرت یافـتـه بـود، دعـوت کرد که با دو برابر مـزد دیـگران یعنـی چهار شتر به جای دو شتر، برای وی تجارت کند و برخی گویند استـخدام وی به خواهش ابـوطـالـب صورت گرفـته است. به هر حال مـحمـد که جوانی تهی دست است و عمو و سرپرستـش ابوطالـب,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب
خانـه ی کعبـه شکست برداشتـه بود و آن را به نـاچار خراب کـرده و مـی ســاختـنــد. بـرآوردن هــر دیــواری را قبیـلـه ای تعهـد کـرده بـود. کار بـنـا که به «رکن» رسید، بر سر حمل «حجرالاسـود» اختلاف افتاد که شرف نصب آن به قـبیلـه ای اختصـاص می یافت و قـبـایل دیگر از آن مـحروم می گشتنـد. جنـگ مـخوفـی دنـدان مـی نمـود. بنی عبدالدار و عدی بن کعب، ظـرف پر خونـی آوردنـد و دسـت ها را بـه پیـمـان مرگ در آن فـرو بـردنـد که از این شرف محروم نمانند.( لیسنـدگان خون یا لعقـة الـدم ) چهـار پنـج شبـانـه روز چنین گذشت تا در مـسـجد به شـور گرد آمدند و «,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب
«نعمان بن منذر» مشک و دیگر عطـریات از حیره برای فروش به بازار عکاظ می فرستاد و چرم طایف می خرید. دو تن داوطـلب شدند که قـافـلـه ی مشک را به مقـصـد برسانند؛ براض از قـریش که می خواست کاروان را تحت حمایت قبیله ی خود برد و عروه از هوازن که پیشنهادش این بود که از راه «نـجد» بـروند. نعمـان کاروان را به عروه سپرد و براض که از این دلالـی مـحروم شده بـود، در پی عروه تاخت و او را در مسیر، کشت و مشکها را به غارت برد و این حادثه در ماه حرام بود، با این همه میان هوازن و قریش جنگ در گرفت که چهار سال نیز به درازا کشید. این جنگ ها را که در مـاه حرام رخ د,زندگی,زندگی قبل از بعثت,زندگی برای کودکان,زندگی پيامبر,سبک زندگی,خلاصه زندگی,زندگي نامه پيامبر,داستان زندگی,تاریخ زندگی,کتاب زندگی اسلام ...ادامه مطلب